نذر اربعین علمدار...
دوشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۱، ۱۲:۳۴ ب.ظ
یک زمان
یک زمین
بی تو شوم این چنین
آرزو
دست به دامان تو
حلم هم
کودک نوپای تو
عشق تو
سرمه چشمان من
یاد تو
ذهن تسلای من
رفتی و پشت علمت خم شدی
یک صد و ده بار مکرر شدی
یک صد و ده بار زمین سوخته
از شررت عشق برافروخته
چشم تو
سوی خیام است هنوز
دست تو
دست نیاز است هنوز
...
ای به سکوتت نفس عالمی
ای به جمالت قمر هاشمی
دست به دامان تو باید کشاند
عشق تجلی به تو باید فشاند
...
دست بیفراز که ما را بس است
یک نگه ات جمله جهان را بس است...
۹۱/۱۰/۱۱